دوشنبه ۰۳ اردیبهشت ۰۳

وبسایت مطالب حقوقی

مرجع ارائه اطلاعات و مقالات حقوقی برای دانشجویان و وکلا و کارشناسان حقوقی



حق الوکاله نماینده قانونی جدایی در طهران و شهرستان ها
هزینه نماینده قانونی جدایی، چه از نوع توافقی باشد و یا این که غیر توافقی، یکی مهمترین گرفتاری‌ های زوجینی میباشد که قصد مستقل شدن از یکدیگر را دارا‌هستند. همانگونه که اشاره شد، هزینه نماینده قانونی جدایی به عامل ها متعددی بستگی دارااست. در جدول ذیل هزینه نماینده قانونی جدایی بیان شده میباشد:

نوع جدایی معیار حق الوکاله مرحله جدایی
جدایی توافقی (دو نفر زوجین) ۷ میلیون تومان همه فرایند
جدایی از طرف مرد ۱۵ الی ۲۰ میلیون تومان بدوی و تجدید لحاظ
جدایی از طرف زن ۲۰ الی ۳۰ میلیون تومان بدوی و تجدید لحاظ
در سال های اخیر داده های عددی جدایی در مملکت ما رویش بسیار متعددی داشته میباشد. متاسفانه در بعضا از شهرهای خرد که هنوز آداب و رسوم سنتی خویش را محافظت کرده اند، نیز شاهد داده های عددی یقین نکردنی جدایی هستیم. کارداران متعددی در بروز این پدیده اجتماعی دخیل هستند. البته در بعضی از مورد ها ادامه معاش برای یک کدام از زوجین و یا این که هر دوی آنها قابلیت پذیر نمیباشد و صرفا راه و روش نجات از این نوع معاش ها فقط جدایی میباشد.

جدایی میتواند به درخواست مرد یا این که به درخواست زن انجام شود. البته امروزه اکثر زوجینی که قصد جدایی دارا‌هستند، ترجیح می‌دهند بر رمز تعدادی از مسائل به توافق برسند و به طور توافقی از یکدیگر مستقل شوند. در هر شکل عالی میباشد پیش از مبادرت به جدایی به یک نماینده قانونی جدایی مجرب مراجعه کنید، تا شمارا در موضوع تصاحب کردن حق و دستمزد رسمی تان و زمان بر نشدن مراحل جدایی پند کند.

سوالی که در اینجا ممکن میباشد مطرح خواهد شد، این میباشد که هزینه نماینده قانونی جدایی در طهران و شهرستان ها چقدر میباشد؟ در‌این مقاله درباره هزینه نماینده قانونی جدایی و عامل ها اثر گذار در آن کلام خوا هیم کرد، با ما هم پا باشید.

نماینده قانونی جدایی بگیرم بهتره یا این که خودمون مبادرت کنیم؟
به دست آوردن نماینده قانونی در طول مبادرت به جدایی قادر است بسیار راهگشا باشد. به گونه ای که در برخی از پرونده های جدایی به جهت نگرفتن نماینده قانونی، اشخاص به سود مناسب خویش نمیرسند و نمی توانند حق و دستمزد رسمی خویش را به صحت مطالبه کنند.

زوجینی که قصد دارا هستند به طور توافقی از یکدیگر غیروابسته شوند، ترجیح می‌دهند که از نماینده قانونی جدایی توافقی امداد بگیرند. نماینده قانونی جدایی مجرب های گوناگونی که در هر پرونده به دست می‌آورد، همینطور تدبیر از مواد رسمی میتواند فرآیند جدایی را کوتاه خیس کند. همینطور با دادن راهکارهای نو به موکلین، آن‌ها را به سود گزینه نظرشان برساند.

هزینه نماینده قانونی جدایی
کارداران اثر گذار در هزینه و ارزش نماینده قانونی جدایی
عامل ها متعددی قادر است در هزینه نماینده قانونی جدایی اثر گذار باشد و هر شخص بر طبق معیارها و ملاک های متبوع خویش نماینده قانونی جدایی را گزینش می نماید. برای مثال ممکن میباشد، یک شخص مجاورت بودن نماینده قانونی به محل معاش یا این که کارش را در حق تقدم قرار دهد و یا این که شخصی دیگر خانم یا این که آقا بودن نماینده قانونی برایش اساسی باشد. در ذیل به مهم‌ترین عواملی که در هزینه نماینده قانونی جدایی اثرگذار است، اشاره خوا هیم کرد:

نوع پرونده
جدایی دارنده اشکال مختلفی میباشد. به گونه ای که می‌تواند از جانب مرد یا این که زن و یا این که با توافق طرفین انجام شود. پرونده مرتبط با هرکدام از این جدایی ها واجد شرایط خاص خویش است که در هزینه نماینده قانونی جدایی موءثر خواهد بود. هزینه جدایی توافقی از گونه های دیگر جدایی کمتر میباشد.

تجربیات نماینده قانونی
گزینش یک نماینده قانونی مجرب در پرونده های جدایی سبب ساز توفیق در دادگاه شود. به دلیل آن که نماینده قانونی مجرب راهکارهایی را میداند که قادر است شما‌را به اهدافتان مجاورت کند. براین اساس تجارب نماینده قانونی نیز از فاکتورهایی میباشد که در هزینه وکالت او اثر گذار میباشد.

محل شغل
بی‌شک محلی که دفتر کار نماینده قانونی در آنجا جای‌دارد نیز از دست اندرکاران دیگری میباشد که در هزینه نماینده قانونی جدایی مفید میباشد. محل کار نماینده قانونی درصورتی که در طهران باشد و یا این که در شهرستان یا این که در بخش گران شهر باشد و یا این که در نصیب ارزان، همینطور تعداد نیروی کار دفتر کار او در هزینه وکالت اثر گذار میباشند.

مرحله بازرسی
از سایر فاکتورهای اثرگذار در گزینش حق الوکاله نماینده قانونی، مرحله پژوهش به پرونده جدایی است که در تحت به‌این پروسه اشاره شد‌ه‌است:

مرحله بدوی
مرحله تجدید لحاظ خواهی
مرحله فرجام خواهی
هر مورد از این فرآیند دارنده حق الوکاله منحصر به خویش هستند که درپی به آنها خوا هیم پرداخت.

آیا هزینه نماینده قانونی جدایی معیار مشخصی میباشد؟
یکی سوال های متداول عده ای که قصد به چنگ آوردن نماینده قانونی جدایی را دارا‌هستند، این میباشد که آیا بر طبق شیوه نامه ها مقدار مشخصی برای هزینه نماینده قانونی جدایی رقم خورده میباشد و یا این که هر نماینده قانونی قادر است نسبت به وضعیت خویش و موقعیت جدایی حق الوکاله خویش را انتخاب کند؟ مرجع مطالب و مقالات حقوقی

در جواب به‌این پرسش می بایست اعلام کرد، طبق شیوه نامه تعرفه حق هزینه نماینده قانونی جدایی الوکاله که در سال ۱۳۹۹ مصوب میباشد، تعرفه حق الوکاله نماینده قانونی در دعاوی خانوادگی برای پروسه بدوی و تجدید حیث دربین ۵ میلیون تا ۲۰ میلیون تومان می باشد. انتخاب ظریف ترازو حق الوکاله هر نماینده قانونی بعداز مشورت حقوقی تخصصی و همینطور رسیدگی هزینه نماینده قانونی جدایی ظریف پرونده مشخص و معلوم می گردد. براین اساس، هر نماینده قانونی میتواند با دقت به حالت پایین حق الوکاله خویش را گزینش کند:

تجارب و تخصصی نماینده قانونی هزینه نماینده قانونی جدایی
ملاک ‌های متبوع نماینده قانونی
وضعیت پرونده جدایی
واحد سنجش شغل و کارهایی که قرار میباشد، برای هزینه نماینده قانونی جدایی تصاحب کردن رای اجرا دهد.
معیار حق الوکاله نماینده قانونی جدایی
هزینه نماینده قانونی جدایی در شرکتهای حقوقی
تنی چند از اشخاص به جهت اینکه شرکت های حقوقی سرویس ها متنوعی به موکلین خویش ارائه میدهند، ممکن میباشد بخواهند، نماینده قانونی جدایی را از این موسسه ها تعیین کنند. مطمئنا این مساله در گزینش هزینه نماینده قانونی جدایی اثر گذار خواهد بود.

به صورت قطعی نمی اقتدار ذکر کرد که هزینه نماینده قانونی جدایی در موسسه ها حقوقی از نماینده قانونی انفرادی بیشتر یا این که کمتر است. ولی در برخی از موردها چشم شد‌ه‌است که بعضی از وکلا با هزینه نماینده قانونی جدایی اعتنا به قوانینی که در لحاظ دارا‌هستند، هزینه ای بیشتر از هزینه شرکتهای حقوقی از موکلین خویش اخذ می نمایند. مجموعاَ هزینه ای که از اشخاص برای وکالت گرفته می‌گردد، متناسب با خدماتی میباشد که قرار میباشد به آنان ارائه گردد. به این ترتیب هر نماینده قانونی با اعتنا به وضعیت پرونده و تجربیات خویش میتواند حق الوکاله  هزینه نماینده قانونی جدایی خویش را گزینش کند.

مرجع مطالب و مقالات حقوقی

حالت پشتیبانی مشروع
برای تحقق حفاظت مشروع موقعیت ذیل مایحتاج میباشد :

خوی ارتکابی برای دفع تجاوز لزوم داشته باشد.
تامین مستند به قرائن سنجیده باشد.یعنی میان صدمه‌ی احتمالی ناشی از تعدی و صدمه‌ای که برای جلوگیری از آن ضروری میباشد رابطه منطقی وجود داشته باشد.
تجاوز به منجر مبادرت آگاهانه یا این که تجاوز خویش شخص و حمایتحالت پشتیبانی مشروع
 دیگری شکل نگرفته باشد.
توسل به قوای دولتی فارغ از فوت وقت عملا ممکن نباشد و یا این که مداخله‌ی آن‌ها در دفع تجحالت پشتیبانی مشروع
اوز و خطر اثرگذار واقع نشود.
موقعیت تجاوز
الف)غیر رسمی بودن تجاوز . بطور نمونه مقاومت درحالت پشتیبانی مشروع
مقابل افسر دولتی روا وجود ندارد .

ب)فقدان تحریک پیش از تجاوز . بطور نمونه هر که به عنف وارد حریم منزل دیگری شد‌ه‌است نمیتواند در قبال صاحبخانه به حمایت مشروع استناد نماید.

ج)فعلیت تجاوز و نهایتا قریب‌الوقوع بودن آن . درصورتی که کسی با خنجر به دیگری حمله نماید و طرف مقابل خنجر را از دست وی بگیرد و او‌را بکشد حمایت مشروع وجود ندارد زیرا بعد از به دست آوردن شمشیر فعلیت خطر منتفی می‌گردد.
مرجع مطالب حقوقی
د)غیرقابل دفع بودن تجاوزکسی که آیتمحالت پشتیبانی مشروع
 حمله واقع می گردد با قابلیت فرار و گریز ناچارحالت پشتیبانی مشروع
 به فراروگریز وجود ندارد بلکه با وجود موقعیت جانبداری می‌تواند تامین نماید.

مسئله تجاوز در پناه‌ مشروع :
الف) نگهبانی از نفس
هنگامی به بدن یا این که جان حمله گردد فرد می تواند در جایگاه هواخواهی عملی را که ما یحتاج باشد ، اعمال دهد.

ب)جانبداری از ناموس
مراد از ناموس ، زنان خانواده و متعلق به شخص و رعایت حریم آنها از نگاه موازین اخلاقی و مذهبی میباشد . گزند به ناموس بصورت تجاوز به زنان خانواده اعم از همسر ، مامان ، خواهر و دختر که بصورت لکه‌دار نمودن عفت و طهارت آنها میباشد.

ج) پشتیبانی از کالا
د)آزادی بدن
فرد می تواند در مقابل محصور‌کردن آزادی بدن خویش نیز تامین نماید . بطور نمونه پناه در مقابل انسان‌ ربایی یا این که توقیف غیر قانونی
حالت پشتیبانی مشروع

مقررات حمایت از ناموس :
تجاوز می بایست غیر رسمی و از روش ارتباط‌یحالت پشتیبانی مشروع
نامشروع باشد و اینکه متجاوز بایستی قصد شهوت‌رانی و لطمه وارد ساختن به حیثیت خانوادگی داشته باشد . تجاوز بایستی بصورت جسمی و فیزیکی بعمل آید .

اثر ها امان مشروع :
در شکل گردآوری‌بودن کل موقعیت پناه مشروع از علل موجهه جرم بوده میباشد و سبب مباح شدن فعالیت می‌گردد. براین اساس مرتکب خیر مسئولیت‌کیفری دارااست و خیر ‌ مسئولیت مدنی . در موردها پشتیبانی مشروع دیه نیز ساقط میباشد جز در باب حمایت در مقابل تهاجم کم عقل که دیه از بیت‌المال پرداخت می‌شود.

دیه چیست و بر پایه ی ضابطه چه‌گونه به حساب آوردن می‌شود؟
بر پایه ی ضوابط اسلام و تعاریف شرعی در‌پی کشتن بشر یا این که نقص عضو، کالا یا این که مبلغی تحت عنوان جبران ضرر و زیان به شخص مجروح پرداخت میگردد. این مبلغ دیه یا این که خونبها اسم داراست که به دنبال به جزئیات بیشتر دراین باره خوا‌هیم پرداخت.

دیه چیست ؟


در کل از منظر حقوقی در‌صورتی‌که شخصی به طور عمد با غیر عمد به جان یا این که کالا دیگری صدمه وارد نماید که زیان دنیوی و معنوی را برای دیگری به هم پا داشته باشد، بایستی درصدد جبران زیان برآید، در‌این حالت پول یا این که مالی که در‌این جهت پرداخت میگردد دیه یا این که خونبها اسم دارااست. بر پایه ی ضابطه پرداخت دیه در مواقعی تحت عنوان مجازات مهم و در مواقعی نیز جایگزین قصاص شود.

گونه های دیه چیست؟


دیه در موقعیت متفاوت و بر طبق ضابطه مجازات اسلامی به اشکال مختلفی تقسیم میشود که عبارت اند از:

دیه قتل: دیه قتل مبنی بر یک دیه بی نقص بوده که مبلغ آن سالانه به وسیله قوه قضاییه اعلام میگردد.
دیه منافع اعضاوجوارح: چنانچه که شخص متهم اعمالی ایفا دهد که دیگری حواس خویش را از دست بدهد، شخص متخلف بایستی دیه منافع آن عضو را پرداخت کند. به صورت نمونه زمانی که توان شنیدن مختل گردد البته به خویش گوش آسیبی وارد نشود. این نوع دیه مشمول مواقعی زیرا دیه بصیرت، دیه شنوایی، دیه عقل، دیه بویایی و دیه صوت و گویایی میباشد.
دیه زخم: چنانچه که شخصی مرتکب جنایتی خواهد شد که طرف مقابل با آسیب رو به رو خواهد شد، می بایست دیه آسیب بپردازد که انتخاب مبلغ آن مبنی بر واحد سنجش آسیب و به تشخیص پزشکی رسمی شکل میگیرد مانند ساخت‌و‌ساز کبودی، آسیب، تورم و …
دیه اعضای تن: در صورتی‌که که از عضوی صرفا یکی در تن آدم وجود داشته باشد و شخص متهم، آن عضو را از میان چیره شود، بایستی یک دیه بدون نقص بپردازد البته در حالتی که از آن عضو دوتا وجود داشته باشد، از فی مابین بردن یک کدام از آن ها مجازات پرداخت نصف دیه بی نقص را به یار خواهد داشت و در صورتیکه هر دو عضو از در میان بروند، مبلغ دیه موازی با دیه بدون نقص آدم احتساب گردد.
دیه چه‌گونه احتساب میشود؟

احتساب دیه بر پایه ی مبلغ دیه‌ ای میباشد که به وسیله قوه قضاییه به طور هر ساله اعلام میشود. به همین جهت پزشکی رسمی با اعلام واحد سنجش صدمات وارده به شخص و اعلام آن به دادگاه، مسیر به حساب آوردن دیه را هموار کرده و دادگاه نیز بر طبق سند پزشکی رسمی مبلغ دیه را اعلام می‌نماید.

سوالی که در اینجا مطرح میگردد این میباشد که مبلغ اعلام گردیده به وسیله قوه قضاییه چه‌طور انتخاب می‌گردد؟ در جواب به‌این پرسش می اقتدار اذعان کرد بر پایه ی ضابطه مجازات اسلامی مبلغ دیه بدون نقص یک بشر موازی میباشد با نرخ آپدیت ۱۰۰ شتر سلامت است. با این حالا امروزه این مبلغ مبنی بر ترازو های جامعه امروز انتخاب می‌گردد. که در نصیب آن‌گاه به گستردن به آن خوا‌هیم پرداخت.

دیه
واحد سنجش دیه بدون نقص و دیه اعضای تن چه قدر میباشد؟

به صورت کلی دیه بی نقص یک آدم و اعضای تن سالانه به وسیله قوه قضاییه گزینش می‌گردد که طبق واپسین مبالغ اعلام گردیده به صورت پایین طبقه بندی میشود:

دیه بدون نقص در ماه‌های غیر حرام = ۲۷۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
دیه بدون نقص در ماه‌های حرام = ۳۶۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان
دیه شکستگی استخوان دست که مناسب تسکین یابد = ۲۱,۶۰۰,۰۰۰ تومان
دیه شکستگی نازک نی و درشت نی استخوان پا هریک = ۲۱,۶۰۰,۰۰۰ تومان
دیه شکستگی بینی = ۲۷,۰۰۰,۰۰۰ تومان
دیه شکستگی ترقوه = ۱۰,۸۰۰,۰۰۰ تومان
دیه شکستگی جمجمه راز در توان هاشمه = ۲۷,۰۰۰,۰۰۰ تومان
دیه آسیب شدگی در‌حد حارصه = ۱,۳۴۴,۱۵۶ تومان
دیه جراحت شدگی درتوان دامیه = ۴,۹۷۹,۲۲۱ تومان
دیه دندان‌ های قبلی که بی نقص ساقط شوند = ۱۳,۵۰۰,۰۰۰ تومان
دیه دندان‌ های پشتی که بدون نقص ساقط شوند = ۶,۷۵۰,۰۰۰ تومان
دیه یکپارچه = ۱۳۵,۰۰۰,۰۰۰ تومان
دیه یک پا = ۱۳۵,۰۰۰,۰۰۰ تومان
دیه شکستگی دنده‌های دور و بر بر قلب = ۶,۷۲۶,۶۲۳ تومان
دیه کوچک شدگی استخوان مناسب تسکین یافته = ۴۶,۵۱۰,۴۸۱ تومان
ارش چیست و چه طور احتساب می‌شود؟

در بعضا مفاد و برای برخی از صدمات، دیه‌ ای در ضابطه مجازات اسلامی در نظر گرفتن نشده میباشد. به همین عامل در هنگام بروز اینگونه مواقعی دادگاه مبنی بر سند پزشکی رسمی و براساس تشخیص خویش، پولی را تحت عنوان ارش اعلام کرده که شخص خلاف کار ملزم به پرداخت آن میشود. به این ترتیب، می قدرت ذکر کرد به آن قسمت از ضرر وارداتی به اعضای تن که ترازو آن در ضابطه شرع انتخاب نشده باشد ارش گفته میشود. ارش براساس موردها ذیل گزینش میشود:

نوع و چگونگی جراحت وارد‌گردیده بر شخص

با حدس دیه

حیث متخصص


چه تفاوتی بین دیه مرد و زن وجود دارااست؟

مبنی بر مواد ۵۶۰ و ۵۶۲ ضابطه مجازات اسلامی، چنانچه که زخم و صدماتی باعث به نقص عضو و زوال منافع شود، معیار دیه زن نصف دیه مرد به حساب آوردن می‌گردد. با این هم اکنون گفتنی میباشد نگهبانی تفاوت دیه زن و مرد بر پایه ی ماده ۵۵۱ مجازات اسلامی در همگی جرایم بر عهده صندوق جانبداری ضرروزیان‌های بدنی میباشد، مانند قوانینی که جهت جراحت وارده، ارش پرداخت گردیده یا این که صدمه از نوع جراحات منتهی به زوال منافع یا این که نقص عضو نمی‌گرد که در‌این حالت که تفاوتی در بین زن و مرد وجود ندارد و دیه و ارش زن حتی در صورتیکه که بیش تر از ثلث باشد، نصف نخواهد شد و با دیه مرد معادل میباشد.

از طرف دیگر، مبتنی بر ضابطه در همه خسارات وارده بر فرد ثالث که از روش رویدادها رانندگی ساخت و دیه بوسیله کمپانی‌های بیمه پرداخت می گردد، هیچ تفاوتی در بین زن و مرد نبوده و هر دو مال از دیه بی نقص بهره مند خواهند شد.

دیه در ماه های حرام چه‌طور احتساب می‌شود؟

همانطور پیشتر به آن اشاره شد به حساب آوردن دیه در ماههای حرام و غیر حرام با یکدیگر متعدد میباشد. به این ترتیب می قدرت خاطرنشان کرد مبتنی بر ماده ۵۵۵ در شرایطی که خلق و خوی مرتکب و فوت مضروب هر دو در ماه‌ های حرام جاری ساختن گیرد یا این که در محدوده مقبره مکه واقع گردد، خواه کار به طور عمد باشد خواه غیر عمد، خلال دیه نفس، یک سوم دیه نیز به آن اضافه گردیده و شخص متخاطی مکلف به پرداخت آن میشود. ماه‌های حرام عبارتند از:

محرم
رجب
ذی القعده
ذی الحجه
در اینجا قابل ذکر میباشد بر طبق تبصره ماده نام برده در ابتدا، ترازو استارت و نقطه نهایی ماه‌های حرام، مغرب دینی میباشد ، به عبارت دیگر، ماه رجب از مغرب دینی روز انتها ماه جمادی الثانی استارت و با مغرب واپسین روز ماه رجب نقطه پایان مییابد.

دیه
اشکال دیه و ارش آسیب های وارداتی به رمز و شکل چیست؟

حارصه: خراش پوست سوای اینکه خون سرازیر خواهد شد. (یک صدم دیه بی نقص)
دامیه: زخم سطحی که سبب ساز بریدگی گوشت خواهد شد و هم پا خون نادر یا این که زیاد باشد. (دو صدم دیه بی نقص)
متلاحمه: جراحتی که موجب بریدگی عمیق گوشت گردد البته به پوست نازک روی استخوان نرسد. (سه صدم دیه بدون نقص)
سمحاق: جراحتی که به پوست نازک روی استخوان رسد. (چهار صدم دیه بی نقص)
موضحه: جراحتی که پوست نازک روی استخوان را کنار بزند و استخوان نمایان گردد. (پنج صدم دیه بدون نقص)
هاشمه: جنایتی که موجب شکستگی استخوان خواهد شد گرچه جراحتی را تولید نکند. (ده صدم دیه بی نقص)
مُنَقَّله: جنایتی که معالجه آن جز با جابه جا کردن استخوان میسر نباشد. (پانزده صدم دیه بدون نقص)
مأمومه: جراحتی که به کیسه مغز رسد. (یک سوم دیه بدون نقص)
دامغه: صدمه یا این که جراحتی که کیسه مغز را پاره نماید، که ضمن دیه شکستگی راز، موجب ارش پاره شدن کیسه مغز نیز میباشد.
اشکال دیه و ارش آسیب های وارداتی به تن چیست؟

در این باره بایستی خاطرنشان کرد جراحات وارداتی به تن به اندازه نصف جراحات وارداتی به رمز و شکل دیه وابستگی می گیرد. واحد سنجش دیات جراحات تن به گستردن پایین است:

حارصه: خراش پوست سوای اینکه خون سرازیر گردد. (0.5 صدم دیه بدون نقص)

دامیه: آسیب سطحی که سبب ساز بریدگی گوشت گردد و همدم خون نادر یا این که زیاد باشد. (یک صدم دیه بی نقص)

متلاحمه: جراحتی که موجب بریدگی عمیق گوشت گردد اما به پوست نازک روی استخوان نرسد. (1.5 صدم دیه بی نقص)

سمحاق: جراحتی که به پوست نازک روی استخوان رسد. (دو صدم دیه بدون نقص)
اگر نیاط به اطلاعات بیشتر در رابطه با دیه و انواع ان دارید به وبسایت مرجع مطالب و مقالات حقوقی مراجعه کنید .
صدور حکم حجر موجبات ساخت موقعیت حقوقی در فرد می‌شود که او را از دخالت در کارها بالاخص مالی بازداشتن می کند. بینش ثابت و طریق درخواست حجر و اثرها حکم حجر را در‌این نوشته‌ی علمی آیتم پژوهش قرار میدهیم.

محجور که می باشد؟



در ضابطه کارها حسبی، برای کسانی که بواسطه ضعف قوای دماغی(توان تشخیص مسائل اقتصادی) توانا به تشخیص مصلحت خویش نیستند تدابیری اندیشیده گردیده‌است که اولی مرحله آن صدور حکم حجر برای این اشخاص میباشد تا با این حکم بازدارنده سوء به کارگیری اشخاص فرصت طلب از فرد محجور شوند.

از طرفی ضابطه نسبت بدین افراد محدویت های را نیز انجام میکند تا مکان که حتی به افراد محجور اذن هیچ سیرتکامل تصرفی در امواشان را نمی دهدو انگیزه این دستور همان گونه که گفته شد پرهیز از سوء به کار گیری های احتمالی از فرد محجور است.

طبق ضابطه ،دادگاه مکلف میباشد برای این افراد قیم گزینش کند فرد قیم بر اجرا و معاملات محجور تحقیق کرده تا ضرروزیان و زیانی به او وارد نگردد و یااینکه آیتم سو به کارگیری واقع نشود.
مرجع مطالب و مقالات حقوقی را در این لینک بیابید.

بعد از انتخاب قیم تمامی میزان دارایی و اموال فرد محجور در چنگ قیم قرار میگیرد و وی بایستی اموال و میزان دارایی فرد محجور را مدیر نماید .قیم حق ندارد هیچ سیرتکامل دخل و تصرفی را که بر خلاف مصلحت محجور میباشد در اموال و بودجه او بنماید.

۲-طرز ثابت حجر افراد محجور چه طور میباشد؟
یکی‌از شایسته ترین و سریعترین راهها برای ثابت حجر افراد ،مراجعه به پزشکی رسمی و اخذ طومار پزشکی بر اساس حجر فرد محجور میباشد،که‌این طومار گزینه پذیرش دادگاه بوده و نیاز به ایفا پژوهش ها و طی فرایند زمان بر نمیباشد.


یکی‌از دیگر از راههای ثابت حجر،به کارگیری از شهیدشدن شهود ،بر اساس مشاهدات خویش از رفتارهای فرد مجحور میباشد که قادر است اماره ای بر پذیرش حجر فرد ذکر شده باشد.



روش صدور حکم حجر به چه شکل میباشد؟



پس از اگاهی دادستان از زمینه حجر و رسیدگی شواهد و مستندات ،فرد محجور به دادگاه ارجاع و معرفی شود ،دادگاه نیز مبادرت به جاری ساختن پژوهش ها ما یحتاج در ارتباط با موقعیت فرد محجور خواهد نمود و بعد حکم مقتضی صادر شود.

همینطور اشخاص دیگری که شاهد حجر فرد ذکر شده بوده اند می‌توانند با تهیه دادخواستی بر طبق صدور حکم حجر از روش دفترها سرویس ها قضایی ،خواستار صدور حکم حجر برای این افراد گردیده و تقاضای قیمومت برای این افراد را کنند.

۴-دادگاه باتقوا برای صدور حکم حجر و نصب قیم کدام دادگاه میباشد؟
صدور حکم حجر و نصب قیم در صلاحیت دادگاه همگانی میباشد که موازی سد ۱۰ ماده واحد ضابطه منحصر به فرد تنی چند از دادگاههای مسئله اصل ۲۱ قانون اساسی ایران(دادگاه خانواده) تصویب شده ۱۳۷۶ نصب قیم و ضم امین و برکنار آن ها درصلاحیت دادگاه خانواده قرار گرفت.

همینطور در ضابطه مدد از خانواده در سال ۱۳۹۲ مواد رسمی مصوب که برای صدور حکم حجر ، که دادگاه خانواده دارنده صلاحیت کافی در خصوص صدور و ابطال حکم حجر است.

۵-وظیفه اداره و دادسرای سرپرستی چیست؟
در ارتباط محجورین ، اداره سرپرستی وظیفه بررسی، نصب قیم ،نصب امین ، تشکیل پرونده راجع‌به محجورین،تحقیق بر فروش اموال غیرمنقول بعهده دارااست.

اداره سرپرستی مکلف میباشد بر اموال محجورین بررسی نماید که حیف و گرایش نشود و دستمزد او تضییع نگردد.

در طهران ، دادسرای منطقه ۲۵ ( کارها سرپرستی ) واقع دردر خیابان کریمخان زند – خیابان ایرانشهر شمالی – پلاک ۲۱۹ پارسا کارها محجورین است.

۶-مدارک ما یحتاج جهت تقاضای صدور حکم حجر چیست؟
۱-تصویر مصدق عقیده پزشک معالج (ازروی اراده)

۲-به یار و همدم داشتن کارت ملی جهت احراز نام و نشان و کارت عابر خزانه جهت پرداخت هزینه دادرسی الزامی میباشد
اداره سرپرستی مکلف میباشد بر اموال محجورین بررسی نماید که حیف و گرایش نشود و دستمزد او تضییع نگردد.


در شکل خلا مدارک از روی اراده فوق میتوانید یکی نکات زیر را ارائه نمائید:

۱-استعلام حیث پزشکی رسمی

۲-پژوهش ها محلی

۳-شهید شدن شهود و مطلعین

۴-شماره پرونده استنادی

۵-بقیه دلایل و مستندات

۷-آیا میشود برای فردی که فوت گردیده تقاضای صدور حکم حجر کرد؟
ممکن میباشد فردی که فوت کرده پیش از فوت،محجور بوده باشد و مبادرت به جاری ساختن معاملاتی که به ضرر و زیان خویش و وراثش بوده نموده است و ورثه وی از اجرا اینگونه معاملاتی اطلاعی نداشته اند.

در شکل خلا مدارک از روی اراده فوق میتوانید یکی نکات زیر را ارائه نمائید:

۱-استعلام حیث پزشکی رسمی

۲-پژوهش ها محلی

۳-شهید شدن شهود و مطلعین

۴-شماره پرونده استنادی

۵-بقیه دلایل و مستندات

چنانچه وراث از ایفا اینگونه معاملاتی پس از فوت فرد محجور با خبر شوند ،می‌توانند با ارائه اوراق و مدارک و شهودی ،حجر متوفی را ثابت کرده و تقاضای ابطال معاملات انجام شده را بخواهند ،که در‌این‌حالت‌ کل معاملات متوفی محجور پیش از فوتش هم فسخ شود.

۸-اثرها صدور حکم حجر چیست؟
اثرها صدور حکم حجر : در حالتی که حکم حجر صادر خواهد شد، اثراتی بر این حکم مترتب می شود که بنوعی معاش فرد محجور از منظر حقوقی دستخوش انسجام و تحقیق قرار میگیرد.

۱-ممنوع شدن محجور از دخالت در کارها مالی وجلوگیری از تعهدات مالی برای فرد محجور

۲-گزینش قیم برای فرد محجور جهت اداره کارها مالی او

۳-فروش اموال فرد محجور صرفا با اذن دادستان و به وسیله قیم به دلیل مصلحت او ایفا خواهدشد.

۹-روش اعتراض به حکم حجر چه گونه میباشد؟
چنانچه که شخص محجور با معالجه و نگهداری و مصرف دارو معالجه یابد و حجر او نقطه نهایی پذیرد میتواند نسبت به بطلان حکم حجر مبادرت کند.

در اینجا شخص بهبود یافته از حجر بعداز صدور رای ،به دادگاه مراجعه کرده و اعتراض می نماید و بهد از اخذ احضاریه و مراجعت به دادگاه با دقت به مندرجات پرونده ،وعلت حکم تقاضای تغییر‌و تحول لحاظ حاکم را می کند.


در دادگاه تجدید لحاظ بعداز رسیدگی مدارک و گزارشات پزشکی رسمی ،یا این که دادگاه رای به ابطال رای می‌دهد یا این که آن را همچنان پابرجا می‌داند .

در صورتی حیث دادگاه بر اساس ابطال حکم حجر بود اختیار اداره و نگه داری از اموال محجور از قیم سلب گردیده و به خویش شخص گشوده میشود.

نکته: مشاهده می‌شود بعضی از نزدیکان فرد محجور یا این که طلبکاران او در صدد تقاضای اعلام حجر مییابند که علت آنها ، بیشتراز آنکه اعلام حجر باشد، بدنبال انتخاب مبداء هنگامی حجر است به‌این نحو که از مجال ذکر شده، معاملات او فسخ شود و در فیض معاملات قدیمی بر تاریخ ذکر شده درست تلقی شود.

درین خصوص اشحاص ثالث می‌توانند با توسل به بنیان اعتراض ثالث، اقدام به اعتراض نسبت به حکم حجر بنمایند.

۱۰-مثال دادخواست صدور حکم محجوریت:
مثال دادخواست صدور حکم حجر :

سر گروهی با شخصیت دادگاه خانواده


احتراماً من … به وکالت از … باستحضار می‌رساند:

مرحوم آقای … بابا موکل من مبنی بر با ورقه ها و مدارک پزشکی که به پیوست نثار شد‌ه‌است از سال ١٣٩٢ تا به امروز در گیر زوال عقلانی گشتند و پزشک وی تشخیص بر این دستور داده اند که مغز نامبرده خرد گشته میباشد و اصلا توانا به تمییز و تشخیص کارها اعم از مالی و … نبوده اند..

نامبرده یک سری توشه در بیمار ستان بستری و پایین درمان بوده اند که موکل من با تشکیل پرونده کلاسه … در شعبه … دادیاری دادسرای کارها سرپرستی و محجورین و آن گاه با ارجاع پرونده کلاسه به شعبه … به عبارتی مجتمع برحسب لحاظ اعلامی پزشکی رسمی مسجل شوید که متاسفانه نامبرده در روزگار زوال عقلانی معاملاتی را اجرا داده اند و زوال عقلانی پذیرش شوید که متاسفانه ماه قبل به جهت عارضه حادث گردیده دار فانی را وداع گفته اند

مورد نیاز به توضیح میباشد که متاسفانه بدلیل بیماری که برای بابا موکل من حادث گردیده بود وی قوای عقلانی خویش را از دست داده بوده اند و فرزند وی آقای … با دانش بر این قضیه که پدرشان توانمند به تشخیص کارها مالی خویش نیستند در سال ١٣٩۴ قراردادی را درباره‌ی با خانه مسکونی شان تهیه و تنظیم و مرحوم آقای … آن را امضا نموده اند چنانچه که همگی مدارک پزشکی وی گواه این فرمان میباشند که در آن تاریخ نامبرده در گیر زوال عقلانی بوده اند

فلذا بر پایه ی با مطالب معروضه مستنداً به ماده ١٢٠٧ ضابطه مدنی تقاضای صدور حکم حجر مرحوم … در تاریخ نام برده آیتم استدعاست.

حجر نامبرده در طول حیات مطرح میباشد
حجر نامبرده در حین حیات مطرح میباشد و در‌این رابطه پرونده او جهت نظارت و اظهارنظر در‌این خصوص که آیا مرحوم در حین حیات مبتلا جنون یا این که سفاهت بوده یا این که نه در شکل احراز جنون،نوع آن را اعم از همیشگی و ادواری اعلام و اینکه آیا با داشتن اینگونه حالتی توانمند به اجرا اداره کارها مالی خویش بوده یا این که نه؟

آیا بیماری او در تصمیم گیری در امورات و معاملات و اداره کارها مالی یا این که غیر مالی نامبرده اثر گذار بوده یا این که نه ؟در شکل احراز حالت حجر تاریخ ظریف آنکه از نگاه پزشکی رسمی بطور انقطاع ویقین منتسب به حجر از آن تاریخ توان اداره کارها مالی خویش را از دست داده میباشد .بدین راءس ارجاع شد‌ه‌است.

مثال گزارش پزشکی رسمی حجر


حجیت عقیده کارشناسی پزشکی در ثابت حجر را بصورت فولدر ورد برای شما عزیزان فراهم کرده ایم که می‌توانید مبادرت به دانلود پوشه حجیت عقیده کارشناسی پزشکی در ثابت حجر فرمایید.

دانلود فولدر
۱۱- نماینده قانونی کارشناس درباره‌ی حکم حجر:
درخواست حکم حجر ،مستلزم طی کردن روند غامض حقوقی میباشد وهمانطور که اشاره شد این فرمان می بایست نزد مراجع قضایی به ثابت رسد به همین انگیزه عالی میباشد پیش از هر سیرتکامل مبادرت حقوقی با نماینده قانونی دارای تخصص در‌این حوزه مشاوره فرمایید.

در ارتباط با کارها مرتبط با حجر ،ثابت یا این که رفع حجر، گزینش قیم و…. بایستی اقداماتی حقوقی تخصصی صورت بگیرید لذا حضور نماینده قانونی حجر برای دریافت کردن حکم حجر یا این که رفع آن الزامی است.

از طرفی نماینده قانونی ذکر شده می بایست یک نماینده قانونی دارای تخصص در دعاوی حجر بوده و بتواند در ارتباط با صدور حکم حجر با بکار گیری علم خویش اقدامات مورد نیاز رو اعمال دهد.

دفتر کار حقوقی موکل با رئیس دکتر معالج علی رفیعی بعنوان شایسته ترین نماینده قانونی دعاوی حجر در شیوه دادگاه ها ، با ارائه شایسته ترین مشورت کردن حقوقی حجر در روش دادگاه ها و تایید وکالت در مورد حجر، در موضوع معرفی شایسته ترین نماینده قانونی صدور حکم حجر در خط مش دادگاه ها ،نماینده قانونی کارها حسبی و معرفی شایسته ترین نماینده قانونی صدور حکم حجر مهیا ارائه همگی سرویس ها حقوقی در مورد کارها حسبی،صدور حکم حجر،رفع حجرو…. میباشد.
پیش از هر مبادرت حقوقی راجع‌به طرح دعوی حجر ، با نماینده قانونی کارشناس حجر مشاوره فرمایید چرا اگه حجر اثر ها مالی و غیرمالی را بدنبال داراست.

از مزایای مراجعه به نماینده قانونی حجر به هنگامی میباشد که احدی از فرزندان فرد محجور سوای استحضار سایرین اقدام به جابجایی اموال فرد محجور به خویش می کند و در‌این ارتباط ثابت محجوریت به وسیله شایسته ترین نماینده قانونی حجر بکار شما خواهد آمد و قابلیت و امکان ابطال همه معاملات محجور را بدنبال خواهد داشت

دیه دامیه چیست؟ یک از مجازات هایی که قانونگذار برای جرایم غیر عمدی معلوم نموده است دیه می‌باشد ، لذا در دیه مالی تحت عنوان زیان از بزه عمل اخذ و به بزه چشم پرداخت می شود، که ترازو آن بسته به نوع جراحت یا این که آسیب وارداتی به مجنی علیه مختلف میباشد، بدین ترتیب دارنده گونه های متفاوتی از قبیل دیه بی نقص، دیه جراحات، دیه دست، پا و.. می باشد، که ما درین نوشته‌علمی قصد داریم به یکی گونه های دیات به اسم دیه دامیه بپردازیم.


دیه دامیه یکی اشکال دیه جراحات است، و طبق ماده ۷۰۹ ضابطه مجازات اسلامی، دیه دامیه عبارت میباشد از، جراحتی که اندکی وارد گوشت خواهد شد و یار و همدم با جریان نادر یا این که زیاد خون باشد، بدین ترتیب به جنایاتی که موجب به وجود داخل شدن جراحتی گردد که همپا با خونریزی معدود یا این که زیاد باشد، دیه دامیه می گویند، و دارنده اشکال مختلفی هست که پیرو به آن میپرادزیم.

گونه های دیه دامیه چیست؟
دیه دامیه بر پایه ی نوع و چگونگی زخم و همینطور التفات عضو مصدوم، داری گونه های مختلفی از قبیل دیه دامیه راز و شکل، دست و پا گویش و … است، که پیرو به توضیح هر مورد می‌پردازیم.

دیه دامیه راز و شکل
در حالتی‌که که جنایت وارداتی منجر هر نوع جراحتی در منطقه رمز و شکل خواهد شد که یاور با خون‌ریزی باشد، ۲ در صد از دیه بدون نقص یعنی ۱۲/۰۰۰/۰۰۰ میلیون تومان به مجنی علیه وابستگی می گیرد. مثلا در حالتی‌که که زخم بر سیرتکامل ساخت گردد ترازو دیه ۲ درصد دیه بی نقص هست.

دیه دامیه تن
در شرایطی که که جراحت وارده در حیطه دست،پا، تنه ساخت و ساز گردیده باشد، دیه دامیه به واحد سنجش دو در صد از دیه بدون نقص یا این که همان دوازده میلیون تومان میباشد، برای مثال در صورتی شخصی با خنجر دست شخصی را زخمی نماید، به گونه ای که سبب ساز خون ریزی گردد، در شکل تشخیص دیه دامیه، ۲ درصد از دیه بی نقص به مجنی علیه وابستگی می گیرد.

قابل ذکر میباشد گردن بخشی از تن یا این که تنه به حساب می‌آید، بدین ترتیب دیه دامیه گردن همچون دیه تن به حساب آوردن می شود.

برای به حساب آوردن آنلاین دیات بر روی پیوند کلیک فرمایید.


دیه دامیه لهجه



لهجه یک کدام از اعضای اصلی در تن است که در ضابطه برای جدا شدن تمام گویش یک دیه بدون نقص در لحاظ گرفته شد‌ه‌است، لذا اگر که‌این عضو در جنایتی، گزینه زخم گیرد که فقط موجب خون‌ریزی خواهد شد، ۲ درصد از دیه بی نقص، به واحد سنجش ۱۲ میلیون تومان به بزه چشم می‌رسد.

برای اگاهی بیشتر از این مسئله بر روی دیه چشایی کلیک نمایید

دست اندرکاران ارتقا دیه دامیه
الف. ملاک گزینش معیار دیه دامیه عمق یا این که نفوذ آسیب در تن هست.

ب.در صورتی‌که که ضارب خلال عضو ذکر شده به بقیه جوارح نیز جراحت برساند برای مثال با یک ضربه شمشیر جراحتی در منطقه راز و گردن هم زمان به وجود بیاورد در‌این حالت ضمن دیه راز و شکل دیه گردن به طور غیر وابسته به حساب آوردن میشود.

پ.در شرایطی که که بعداز بهبودی، اثرها آسیب بر تن باقی بماند و موجب نقصان زیبایی خواهد شد.

سوالهای مرتبط

چه کسی مسئول پرداخت دیه دامیه میباشد؟
مسئول پرداخت دیه دامیه شخص بزهکار میباشد، لذا در صورتی‌که که یک سری نفر موجب جراحات نام برده شوند، هرمورد اشخاص کمپانی کننده در جرم مکلف به پرداخت دیه می باشند.

آیا دیه دامیه ارتقاء پیدا میکند؟
آری همانطور که می‌دانید دیه بدون نقص در ماه های حرام ارتقاء پیدا میکند بدین ترتیب ترازو دیه دامیه نیز به به عبارتی معیار افزوده میگردد، همینطور موردها از قبیل عمق زخم یا این که اثرها زخم بعداز ارتفاع معالجه، در معیار دیه دامیه تاثیرگذار می‌باشد

نکات اساسی


دیه بدون نقص در ماه های معمولی ۶۰۰میلیون تومان و در ماه های حرام به معیار ۸۰۰ میلیون تومان است.
حضانت و مراقبت فرزندان چه دختر چه پسر آنگاه فوت بابا با مامان میباشد حتی در صورتیکه مامان وصلت نماید ، حق حضانت از وی سلب نخواهد شد . مگر این که قیم وی از دادگاه تقاضای سلب حضانت مامان از فرزند را بدلیل صدمات روحی ای ناشی از نا پدری را بکند . در‌این حالت بعداز ثابت این صدمات ، دادگاه برای حضانت نوپا تعیین‌تکلیف خواهد کرد .
جهت اطلاعات مطالب حقوقی روز کلیک کنید. 

برای مشاوه حضانت فرزند پس از فوت بابا و تزویج مامان



مبتنی بر ضابطه مدنی سر کردگی خانواده با بابا میباشد و وظیفه بابا میباشد که هزینه های معاش را برای زن و فرزند محیا نماید . البته این به معنای این وجود ندارد که حق حضانت و حفظ بچه فقط برای بابا یا این که کسی میباشد که وی انتخاب می کند .

حضانت فرزند یا این که فرزندان مشترک، حق و تکلیف پدر و مادر میباشد و قانونا حضانت فرزند یا این که فرزندان چه دختر چه پسر تا 7 سالگی با مامان میباشد و آن‌گاه تا 9 سالگی برای دختر و تا 15 سالگی برای پسر با بابا میباشد البته در هر شکل محور انتخاب حضانت مصلحت بچه خواهد بود که در شکل وصلت مامان حضانت بچه به درخواست بابا از وی سلب شود .

اکنون ممکن میباشد برای جمعی از مادر ها که حضانت نوپا را بر تاثیر فوت شوهر عهده دارا‌هستند این پرسش ساخت‌و‌ساز خواهد شد که در شرایطی‌که وصلت نمایند حضانت از آن‌ها سلب شود ؟ درین نوشته‌علمی خلال تمجید حضانت فرزند به‌این مورد میپردازیم که تکلیف حضانت فرزند بعداز فوت بابا و وصلت مامان چیست ؟


حضانت فرزند چیست


حضانت به معنای نگاهداری و نگهداری جسمی ، روحی ، دنیوی و معنوی فرزند یا این که فرزندان و یاددادن و تربیت آن‌ ها میباشد . حضانت جدای از ولایت و قیمومت میباشد و فارق از گفت و گو مالی و امان مخارج فرزندان که وظیفه بابا میباشد حضانت از فرزند صرفا حق بابا و جد پدری نخواهد بود . به موجب ماده 1168 ضابطه مدنی حضانت هم حق و هم تکلیف پدر و مادر میباشد .

یعنی این که هم بابا و هم مامان ، مسئول تربیت اطفال و فرزندان خویش بوده و حق دارا هستند حضانت و سرپرستی طفل خویش را به عهده گیرند و ضابطه جز در مورد ها استثنایی و عدم مصلحت نوپا نمی‌تواند آنان‌را از این حق محروم نماید . از طرف دیگر والدین موظف می‌باشند تا وقتی که زنده می‌باشند و این بضاعت را دارا هستند ، از فرزند یا این که فرزندانشان محافظت نمایند و آنها را تربیت نمایند ، دختر و پسر بودن فرزند درین حق تفاوتی ساخت‌و‌ساز نخواهد داشت.

در حضانت آنچه از تمامی اصلی خیس میباشد مصلحت بچه میباشد و براین اساس ضابطه آغاز مصلحت فرزند را در لحاظ می گیرد و آن‌گاه به حق والدین برای محافظت و حضانت فرزند اعتنا می نماید . در اینگونه حالتی که حق تقدم با مصلحت فرزند میباشد ، در‌حالتی که مصلحت بچه ایجاب نماید که پیش هیچ یک از والدینش نباشد ، دادگاه خانواده رأی می‌دهد که بچه به فرد ثالثی ودیعه خواهد شد .

فوت یا این که جدایی و طلاق پدر و مادر ممکن میباشد ارتباط زوجیت را از فی مابین برنده شود ولی ارتباط خونی بابا و فرزندی و مامان و فرزندی را هیچ چیزی نمی تواند از در بین برنده شود به این ترتیب به جز انحطالت اخلاقی پدر و مادر که حفظ کودک در آن جای و پایین لحاظ آن فرد به مصلحت طفل نباشد نمی قدرت حق حضانت را از پدر و مادر وی سلب کرد .

نکاتی که راجع‌به حضانت وجود دارااست این میباشد که :

به موجب ماده 1172 ضابطه مدنی ، والدین مجبورند در مدتی که حضانت بچه به عهده آنان میباشد ، از فرزند یا این که فرزندان دختر و پسرشان محافظت نمایند و حق ندارند از نگاهداری امتناع نمایند . در شکل امتناع پدر و مادر از حضانت ، حاکم دادگاه به تقاضای قیم یا این که آشنایان نوپا و حتی افراد دیگر با تقاضای دادستان پدر و مادر نوباوه را ناچار به نگاهداری می‌نماید . درصورتی که که زور آنها به حضانت ممکن یا این که مؤثر نباشد ، دادگاه تکلیف مراقبت و حضانت را به خرج بابا و هرگاه بابا فوت گردیده باشد ، به خرج مامان تأمین خواهد کرد .

طبق ماده 1174 ضابطه مدنی، هرمورد از پدر و مادر که نوپا ذیل حضانت وی وجود ندارد ، حق ملاقات بچه خویش را دارااست . سازه به‌این ماده ، هر مورد از پدر و مادر این حق را دارا‌هستند که در فواصل معلوم با طفل خویش ملاقات نمایند و حتی فاسد بودن مامان یا این که بابا هم منجر نمیشود از ملاقات او با فرزندش پرهیز گردد .

حضانت فرزند یا این که فرزندان مشترک دختر و پسر بعداز فوت بابا با مامان میباشد ، در صورتی‌که ماد‌ر از دید اخلاقی و صلاحیت فردی و مالی مشکلی برای نگهد‌اری از فرزند‌ان ند‌اشته باشد‌ .


حضانت فرزند پس از فوت بابا و وصلت مامان



گفته شد که حضانت و محافظت فرزندان بر عهده والدین آنها میباشد و نمی قدرت بی ادله این حق را از آنها سلب کرد و حق حضانت فرزند یا این که فرزندان با ولایت و قیمومت فرزند که بحثی مالی میباشد گوناگون خواهد بود . بعداز فوت بابا ولایت و قیمومت فرزند یا این که فرزندان بر جمع جد پدری یا این که به عبارتی بابا بلندمرتبه خواهد بود در ارتباط پرداخت نفقه هم در همین ضابطه حکم دهنده میباشد .

حضانت موضوعی جداگانه از نفقه ولایت و قیمومت در کارها مالی فرزند میباشد و پس از فوت بابا این حق مامان میباشد که از فرزندش محافظت نماید و طریق پندار عامه مردم این میباشد که آنگاه فوت بابا بلندمرتبه میتواند حضانت را از مامان بگیرد چنانچه قانونا در‌صورتی‌که مامان نقص‌ اخلاقی و کم عقل نداشته باشد قیم یا این که کسی که دیگری پس از فوت بابا نمی تواند حضانت را از مامان بگیرد .

که در جدایی زوجین در حالتی که مامان حضانت بچه را بر عهده داشته باشد و تزویج نماید بابا میتواند از دادگاه درخواست سلب حضانت از مامان بکند که مقبول دادگاه هم خواهد بود چون وصلت مامان از موردها سلب حضانت مامان محسوب شود .

هم اکنون این پرسش مطرح می گردد که در شرایطی‌که بابا فوت گردیده باشد در طول حضانت مامان در صورتی‌که وی تزویج نماید جد پدری یا این که قیم وی می‌تواند از دادگاه تقاضای سلب حضانت از مامان بکند ؟

برای پاسخ به‌این پرسش ماده رسمی خاصی نداریم تا به آن استناد کنیم البته با اعتنا به ماده ۱۱۷۱ ضابطه مدنی : در شکل فوت یکی‌از ابوین حضانت نوپا با آن که زنده میباشد خواهد بود هر تعدادی متوفی بابا کودک بوده و برای وی قیم مشخص کرده‌باشد .

شیوه عرف دادگاه ها سلب حضانت از مامان در شکل شوهر کردن و تزویج مامان ، منوط به زنده بودن بابا میباشد و در شکل فوت وی ، مامان حق تقدم در حضانت فرزند دختر یا این که پسر را دارااست . فرقی نمی نماید که بابا در طول حیاتش ، حق خویش در سلب حضانت از مامان را با دقت به وصلت وی جاری ساختن کرده‌باشد یا این که نکرده باشد حضانت مامان بعداز فوت بابا رویکرد دادگاه میباشد .

در شرایطی که بابا تعالی قیم یا این که هر که دیگری به دادگاه پس از فوت بابا و تزویج مامان دادخواستی بدهد که حضانت از مامان بدلیل وصلت وی سلب گردد دادخواست رد شود ، مگر این که در ضمیمه دادخواستش برای اینگونه درخواستی دلایلی ارائه کرده‌باشد و بتواند آن دلایل را در دادگاه به ثابت برساند ، دلایلی مانند این که شوهر مامان صدمات روحی ، کم عقل و جسمی به فرزند وارد نموده است . در صورتی‌که اثبات خواهد شد تندرست جسمی و روحی فرزند در خطر میباشد و یا این که عدم صلاحیت مامان برای حضانت به جهت انحطات اخلاقی خودش اثبات گردد ، حضانت فرزند از مامان با قوانینی سلب گردد .
حضانت فرزند حق و در عین هم اکنون تکلیفی میباشد که ضابطه برای مراقبت و محافظت طفل به پدر و مادر ودیعه میباشد.
وظیفه نگهداری و محافظت فرزندان معاش مشترک بر عهده پدر و مادر میباشد، البته این قابلیت و امکان وجود دارااست که وی با توافق یکدیگر این وظیفه را به طور شخصی به عهده گرفته و ایفا دهند، حالا در صورتی‌که توافق وجود نداشت ضابطه حضانت فرزندان تا سن هفت سالگی را وظیفه مامان و بعد را به عهده بابا گذارده میباشد، ولی در‌این در بین تفاوتی در بین دختر و پسر وجود دارااست. بدین وصف که دختر پس از هفت سالگی تا 9 سالگی که سن بلوغ میباشد. به زمان 2 سال نزد بابا میماند و بعد از آن به تشخیص خویش بابا و یا این که مامان را جهت ادامه معاش گزینش می نماید، در امر پسر بعداز سن هفت سالگی تا سن 15 سالگی با بابا معاش کرده و بعد از آن به گزینش خویش ادامه معاش با بابا و یا این که مامان را تعیین می نماید. مطالب حقوقی روز

حضانت فرزند 


سلب حضانت فرزند از بابا یا این که مامان
حق حضانتی که به عهده پدر و مادر میباشد ممکن میباشد در موقعیت خاصی به تقاضای نزدیکان و قوم و قبیله نوباوه یا این که قیم وی، از پدر و مادر سلب گردد. در این باره ضابطه مقرر داشته میباشد: هرگاه در تاثیر عدم مواظبت و یا این که انحطاط اخلاقی بابا و مادری که کودک ذیل حضانت وی میباشد، صدق جسمی یا این که تربیت اخلاقی نوپا در معرض خطر باشد، دادگاه می تواند با تقاضای قوم و قبیله، قیم و یا این که مدیر حوزه قضائی، ترتیب مقتضی دیگری را برای حضانت فرزند اتخاذ کند. مواقعی که قادر است از مصادیق تغییر تحول حضانت باشد عبارتند از:
• اعتیاد ضرر و زیان‌آور به الکل، مواد مخدر، قمار؛
• اشتهار به خرابی اخلاقی و بی عفتی؛
• ابتلا به بیماری کم عقل به تشخیص پزشکی رسمی؛
• سوءاستفاده از کودک یا این که تحمیل وی به ورود به مشاغل ضداخلاقی مانند خرابی، بی عفتی، تکدی‌گری، قاچاق؛
• تکرار ضرب و جرح سوا حد متعارف

در صورتی مامان در دورانی که حضانت با اوست وصلت کند و یااینکه عدم صلاحیت اورا زوج ثابت کند مواقعی که فوق بیان شد میتواند از مصادیق تغییر‌و تحول حضانت باشد . هر کدام از بابا یا این که مامان که مدعا عدم صلاحیت طرف مقابل میباشد، قادر است دادخواست سلب حضانت را به استناد یک یا این که تعدادی آیتم از مورد ها بالا به دادگاه ارائه نماید. اما صرف داعیه کفایت نمیکند و می بایست دلایل مناسبی به دادگاه ارائه دهد. ممکن میباشد دادگاه موردها دیگری را نیز مشتمل بر عدم مواظبت یا این که انحطاط اخلاقی دارای حضانت بداند؛ مانند شغل وقت‌گیری که بازدارنده نگه‌داری لایق بچه باشد، یا این که سهل وآسان‌انگاری و بی‌توجهی مداوم به تندرست جسمانی یا این که تربیت اخلاقی نوپا که تشخیص آن با دادگاه میباشد .


حضانت فرزند پیش از جدایی


پیش از جدایی حضانت فرزند به عهده ی هر دوی پدر و مادر میباشد، ولی همان طور که پیش از اینً گفته شد، حضانت فرزندان چه دختر و چه پسر تا سن هفت سالگی با مامان و بعد از آن با بابا میباشد.

حضانت فرزند در جدایی توافقی
همانطور که از اسم این نوع جدایی معین میباشد کلیه مسائل میان زوجین درین نوع جدایی قابل رای زنی میباشد، حضانت فرزند پسر یا این که دختر تا سن هفت سالگی با مامان و آنگاه طبق ضابطه با بابا میباشد ولی این بازدارنده از این وجود ندارد که زوجین بر خلاف این را توافق نمایند و بطور نمونه حضانت فرزندان کلاً به بابا و یا این که مامان داده گردد.

بخشیدن مهریه در عوض حضانت فرزند


حضانت فرزند طبق ماده 1168 ضابطه مدنی هم حق میباشد و هم تکلیف ابوین . به این ترتیب در شرایطی‌که زوجه بخواهد در مقابل جابجایی حضانت از منطقه زوج مهرش را ببخشد در‌این فرض نظرها حقوقدانان متعدد میباشد البته در خط مش قضایی غالبا بخشیدن مهریه در ازای جدایی متبوع قرار می‌گیرد (جدایی خلعی ) و خیر حضانت و لیکن زوجین میتوانند نسبت بدین اصلی که بعداز جدایی حضانت با کدامیک از طرفین باشد با یکدیگر توافق کنند و در روش این گزینه تایید است.

مدارک مورد نیاز برای اخذ حضانت به وسیله نماینده قانونی
1) مدرک جدایی
2) اصل شناسنامه
3) اسکن کارت ملی
4) چنانچه جدایی از نوع جدایی توافقی باشد، ارائه ورژن ای از توافقات زوجین الزامی میباشد.
سکونت مشترک و رعایت میل جنسی همسر از اثاثیه حسن معاشرت میباشد و تضمین اجرای این تکلیف آن میباشد که در صورتی زن از جاری ساختن وظیفه حسن معاشرت سرباز زند ناشزه محسوب گردیده و حق نفقه وی ساقط شود در مقابل عدم رعایت ماده فوق از طرف مرد در صورتیکه که ادامه معاش را متعسر نماید می تواند مبنای درخواست جدایی از سوی زن قرار گیرد. اطلاعات کاملتر وبسایت مطالب حقوقی عمومی .

عدم تمکین و ناشزه بودن در رابطه ها دربین زوجین چیست؟


اسلام و ضابطه اسلامی، به مراد بهبود ارتباط ها در بین زن و مرد و پرهیز از ابهامات احتمالی، وظایف و حقوق و دستمزد طرفین وصلت، یعنی زن و مرد را انتخاب کرده است و شخصی که از این مقررات تخلف نماید را ناشزه می نامند. معنا تمکین شغل کردن به وظایف زناشویی میباشد که در مقابل آن نشوز جای‌دارد. اصطلاح “تمکین و نشوز” در واقع در امر زنان کاربرد دارااست.

تمکین چیست؟

معنا واژه تمکین در فرهنگ و تمدن فارسی معلوم، دستور بردن و به کسی دستور بردن میباشد و در فقه، تمکین یعنی اطاعت کلی زن از شوهر و برآوردن نیازهای زناشویی مرد و زن ناشزه یعنی زنی که بر عدم تمکین همسر مبادرت کند. دو کلمه تمکین و نشوز همواره در مقابل هم قرار می‌گیرند.

زن ناشزه چه کسی است؟

تمکین زن از شوهر به دو شکل میباشد: تمکین عام و تمکین خاص. طبق ماده ۱۱۰۵ ضابطه مدنی، تمکین عام بر اطاعت زن از شوهر در مورد ها سرازیر معاش تحت عنوان مدیریت خانواده دلالت دارااست و تمکین خاص در واقع به عبارتی تمکین جنسی شوهر میباشد. بنابر تعاریف بالا، عدم تمکین زن سبب ساز به حکم ناشزه بودن زن میشود.

وضعیت عدم تمکین زوجه و عدم ناشزه بودن زن

در موردها فوق ذکر کردیم که در صورتی زن سوای اذن شوهر منزل را رخنه‌ نمائید، حکم زن ناشزه برای او صادر میگردد. البته این مسأله آیتم استثنایی داراست و آن در‌صورتی‌که میباشد که جان زن در منزل شوهر در خطر باشد. طبق ماده ۱۱۱۵ ضابطه مدنی میتواند منزل را شکاف نماید و این زن، ناشزه محسوب نمیشود. با اعتنا به اینکه یکی‌از حالت تمکین این میباشد که زن در منزل مرد معاش نماید، به این ترتیب عدم تمکین در زمانه عقد مفهومی ندارد و تمکین نکردن زن از شوهر درین روزگار عامل رسمی بر ثابت ناشزه بودن زن وجود ندارد.

یکی‌از دیگر از موردها استثنای عدم تمکین زن از شوهر که دربرگیرنده مضمون‌ زن ناشزه نمیشود، این میباشد که زن برای عدم تمکین برهان موجهی ما

نند بیماری های مقاربتی داشته باشد.

از این موردها استثنا در ضابطه تحت عنوان مانع ها مشروع عدم تمکین خاطر می گردد.

جدایی زن ناشزه در ضوابط تمکین و نشوز

در صورتی‌که زن تمکین نکند، مرد می‌تواند از روش دادگاه مبادرت به ارائه اظهارنامه الزام به تمکین و الزام به تمکین زوجه کند. از فرصت به جریان پرت کردن دادخواست الزام به تمکین، و ثابت حکم عدم تمکین زن، نفقه وابستگی نمی گیرد.

آیا به زن ناشزه مهریه وابستگی می‌گیرد؟
درباره عدم تمکین و مهریه بایستی بگوییم مهریه زن در شکل عدم تمکین به او وابستگی میگیرد. همینطور مرد خلال مهریه، بایستی مبادرت به پرداخت اجرت المثل نیز کند.

در شکل ناشزه بودن زوجه، در حالتی‌که زن درخواست جدایی نماید و در حالت علاوه بر عقد خویش به حق جدایی اشاره کرده باشد، زن ناشزه

حق جدایی داراست.

اما از آنجاییکه مهریه عندالمطالبه میباشد، زن قادر است عدم تمکین مرد را به بعداز پرداخت مهریه موکول کند. این به‌این مضمون‌ میباشد که عدم تمکین زن و مهریه ربطی به هم ندارند و حتی‌د‌ر مبلغ مهریه تغییر تحول ساخت‌و‌ساز نمی‌شود.

بعداز ارائه دادخواست عدم تمکین زوجه، دادگاه دادخواست تمکین را پژوهش می کند. بعداز آن، دادگاه زن را موظف به اجرای حق تمکین می کند. در شکل وجود سختی ها مشروع، زن می‌تواند به دادخواست تمکین زوجه از سوی مرد گلایه نموده و درخواست تجدید لحاظ بدهد.

طبق ضابطه عدم تمکین، حکم زنی که تمکین نمی نماید از سوی دادگاه بایستی صادر گردد و مجازات عدم تمکین زن در واقع اعطای مقداری حقوق و دستمزد مشمول مورد ها تحت به مرد میباشد:

بنابر حکم عدم تمکین، نفقه به زن ناشزه وابستگی نمی گیرد.
دادگاه می‌تواند برای مرد اذن به همسری تصاحب کردن زن دوم را صادر کند.
مرد قادر است زن را جدایی دهد.

تفاوت کارشکنی و عدم تمکین

زن ناشزه الزاماً خائن وجود ندارد. این دستور در مقررات و مجازات مرتبط با این دو حکم هم به چشم می خورد. در شکل دسیسه زن به شوهر، شوهر قادر است زن را جدایی دهد و این دو برای مدام به یکدیگر نامحرم گردیده و قابلیت وصلت دوباره در میان آنان نیست. اصل پرداخت مهریه در شکل مکر زن به مرد ساقط نمی‌شود. ولی در اکثری از مورد ها مردان شرط عفو و بخشش مهریه از طرف زن را در ازای ثابت زنا، که به ۴ شاهد نیاز دارااست و سبب به آبروریزی زن می‌گردد، قرار میدهند.

یک کدام از مسائل سر و صدا برانگیزی که عموما بعداز مرگ موضوعیت پیدا می نماید و گاها سبب ساز ساخت‌و‌ساز استحکاک در میان اعضای خانواده می گردد، ارث و شیوه تقسیم آن فی مابین وراث میباشد. در پی به جزئیات بیشتر دراین مورد خوا‌هیم پرداخت.

ارث چیست ؟

جهت اطلاعات حقوقی بیشتر در رابطه با ارث به صفحه مقالات حقوقی مراجعه کنید.

کلاً ارث به معنای جابجایی قهری و بودجه متوفی به ورثه وی میباشد. در واقعیت ارث هر آن چیزی میباشد که قابل نقل و جابجایی باشد، چه حقوق و دستمزد دنیوی مانند وجوه عیب گیری و چه غیر دنیوی مانند حق قصاص.

چه اشخاصی در ضابطه وراث محسوب میگردند؟

در کل طبق آنچه که در ماده ۸۶۲ ضابطه مدنی به آن اشاره شد‌ه‌است «وراث هر فرد در رتبه ابتدا والدین، اولاد و اولاد اولاد می باشند. زوج و زوجه نیز جزو وراث طبقه اولیه بیان نشده‌اند، بلکه زوج و زوجه به تفصیل مواد ۹۱۳، ۹۲۷، ۹۳۸ و ۹۴۱ سوا طبقات سه گانه ارث، سهم خویش را از همدیگر میبرند.»

به علاوه، طبق ماده ۸۶۳ ضابطه مدنی وجود هر طبقه گذشته بازدارنده از ارث بردن طبقات دیگر می گردد؛ از جمله با وجود فرزند یا این که پدر و مادر که جزو طبقه اولیه ارث می‌باشند، طبقات دیگر مانند خواهر و اخوی و عمو و عمه و خاله و خان دایی ارث نمی‌مارک. براین اساس، با وجود زوجین و عدم وجود اولاد یا این که اولاد اولاد و پدر و مادر، اخوی و خواهر از متوفی ارث می برند و وجود زوج یا این که زوجه بازدارنده ارث بردن آنها نمی شود. به همین ادله زوجین در طبقات سه گانه ارث قرار نمی گیرند. این طبقات به ترتیب عبارت اند از:

 

وراث طبقه اولیه

 

-سکو یک : بابا ، مامان ، فرزندان

-رتبه دو : اولاد اولاد (نوه ‌های متوفی)

وراث طبقه دوم

جایگاه یک : اجداد ، خواهر ، اخوی

رتبه دو : فرزندان خواهر و اخوی و پدر‌ ها و مادرهای پدربزرگ‌ ها و مامان والا‌ ها

وراث طبقه سوم

رتبه اولیه : خالو ، خاله ، عمه و عمو

جایگاه دوم : اولاد آن‌ها

ارث

سهم هرکدام از وراث از ارث چه قدر میباشد؟

 

سهم الارث برای زن و شوهر

 

سهم الارث زوجه (زن) : ۱/۸ اگر که متوفی دارنده فرزند باشد – ۱/۴ در شرایطی که که متوفی فرزندی نداشته باشد

قابل ذکر میباشد به دست آوردن مهریه بوسیله زوجه، قبل از تقسیم اموال جاری ساختن میگیرد چون مهریه تحت عنوان آیین و بدهی متوفی اکانت گردیده و زوجه مستقل از سهم الارث، قادر است مهریه خویش را نیز طلب نماید.

سهم الارث زوج (مرد) : ۱/۴ در حالتی‌که که متوفی فرزند داشته باشد – ۱/۲ اگر که متوفی فرزند نداشته باشد

سهم الارث مامان : ۱/۶ در حالتی‌که متوفی فرزند یا این که خواهر و اخوی داشته باشد – ۱/۳ اگر که متوفی فرزند و اخوی و خواهر نداشته باشد

سهم الارث بابا : ۱/۶ چنانچه متوفی دارنده فرزند باشد

مقاله پیشنهادی: شاکی، متشاکی، بزه چشم و مدعا محرمانه

سهم الارث برای خواهر و اخوی

 

سهم الارث خواهر : ۱/۲ در حالتی که که متوفی یک خواهر داشته که از بابا یا این که هم بابا و هم مامان مشترک باشند – ۲/۳ چنانچه که متوفی بیش تر از یک خواهر داشته باشد

سهم الارث خواهر و اخوی (مشترک از یک مامان در‌حالتی که که متوفی اجداد مادری نداشته باشد) : ۱/۶ در‌صورتی‌که که یک اخوی یا این که خواهر وجود داشته باشد – ۱/۳ در صورتیکه تعداد اخوی و خواهران متوفی بیش تر از یک نفر باشند

سهم الارث برای فرزندان

در حالتی که متوفی والدین نداشته باشد ، سهم الارث برای دختر و پسر متوفی به تفصیل تحت میباشد :

در صورتیکه متوفی یک فرزند داشته باشد خواه پسر باشد خواه دختر، همگی ارث به او میرسد

در صورتی متوفی بیش تر از یک اولاد داشته البته همه پسر با همه دختر باشند، ارث در بین آن ها به طور معادل تقسیم می شود

در صورتی اولاد متفاوت بوده و برخی پسر و بعضا دختر باشند، پسر دو موازی دختر ارث میبرد

ارث

با اعتنا به اینکه در جدایی رجعی قابلیت و امکان مراجعه زوج وجود داراست، قانونگذار ارتباط زوجیت را در زمان این دوران جدا از هم ندانسته میباشد اما در جدایی بائن به محض وقوع جدایی و به تبع انحلال ارتباط زوجیت، ارتباط توارث نیز از در میان می‌رود و زوجین نمی‌توانند از یکدیگر ارث ببرند.

 

قابل ذکر میباشد درباره کیفیت و پروسه تقسیم ارث یا این که به عبارتی انحصار وراثت می تونید به مطلبی که پیشتر بدین مسئله پرداخته میباشد مراجعه‌نمایید:

 

انحصار وراثت و مقررات مربوط به آن

 

درپایان می قدرت ذکر کرد با اعتنا به التفات مقررات مرتبط با ارث در مملکت بایستگی دوراندیشی از این قانون ها برای کلیه عموم مایحتاج و ضروری میباشد و اشخاص خبره و دارای تخصص مثلا وکلای حقوقی دراین باره می‌توانند به اشخاص یاری شایانی عرضه نمایند.

 

آیا زن و شوهر بعد از جدایی از یکدیگر ارث می‌ برندد؟

 

طبق آنچه در ماده ۹۴۳ ضابطه مدنی آورده شده میباشد: «در صورتیکه شوهر زن خویش را به جدایی رجعی مطلقه نماید هر کدام از آنها که پیش از انقضاء توده بمیرد دیگری از وی ارث می برد لیکن چنانچه فوت یکی‌از آنان بعداز انقضاء توده بوده و یا این که جدایی بائن باشد از یکدیگر ارث نمی‌مارک.» به این ترتیب، در‌صورتی‌که مرد، همسرش را به جدایی رجعی مطلقه نماید و هرکدام از آن‌ ها پیش از اتمام مجال گردآوری فوت نماید، دیگری از وی ارث می برد و در‌صورتی‌که فوت بعداز نقطه پایان مجال توده باشد هیچ یک از دیگری ارث نمی‌موفقیت و ارتباط توارث منحل میگردد.

این اولین مطالب آزمایشی وبلاگ من می باشد و به زودی حذف خواهد شد.
امروز ارتباط و تبادل اطلاعات نقش بسیار مهمی در رشد و فرهنگ مردم یک کشور و جامعه را دارد و وبلاگ یکی از راه های سریع انتقال اطلاعات و ارتباط مردم یک جامعه با هم می باشد .
شما به راحتی می توانید مطالب مورد علاقه , کارهای روزمره , علم و فرهنگ را در وبلاگ خود انتشار دهید و با سایر دوستان خود به گفتگو و تبادل نظر بپردازید .